بی‌تعارف

به نام خدا
بعضی از دغدغه‌ها را می‌توان نوشت. طنز یا جدی، نقد یا معرفی! فعلا فرقی نمی‌کند.
::
صفا و مروه دیده‌ام، گرد حرم دویده‌ام/
هیچ کجا برای من کرب‌و‌بلا نمی‌شود...

پیوندها

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

این یک شعار سیاسی است:

«آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه»

::

پ.ن:

به مناسبت هشتم شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السّلام.(+)

بی تعارف

20نفریم؛ 10نفر طلبه و 10نفر دانشجو. می‌خوایم از امشب معتکف بشیم، مردّدم بهتون بگم یا نه؟!

::

اعتکاف

بی تعارف

کربلا نرفته، مشتاق زیارت است

و هنوز مجنون نشده!

::

پ.ن:

مداح، کل مراسم را از امام رضا -علیه‌السّلام- خواند تا آخرین قافیه‌اش جور شد: اللّهم ارزقنا کربلا...

بی تعارف

خدایا! راستش را بگو!

بارانی که در این شب‌های عزیز می‌بارد، رحمت است یا عذاب تدریجی؟!

::

پ.ن:

+ اینجا (رشت)، دو روزه که داره همینطور بارون میاد. ششم و هفتم مردادماه/92

+ «و منکران آیات خود را آهسته آهسته، به نحوى که درنیابند، فرو می‌گیریم.» سوره مبارکه اعراف/ آیه 182

بی تعارف

فرقت را شکافتند

تا مطمئن شوند خونت از بقیه رنگین‌تر نیست!

بی تعارف

خدایا!

من همان بنده‌ی شبِ امتحانی‌ام،

قبولم می‌کنی؟!

 

بی تعارف

مهمانی که خوب گرم گرفت، میزبان همه را سوپرایز کرد.

::

پ.ن:

+ آقای مهربان! کم تو فرق می‌کند... (+)

+ ولادت حضرت کریم آل عبا علیه و علیهم السّلام مبارک.

بی تعارف

گفتم: «روزه نمی‌گیری لاأقل حرمت ماه رمضون رو نگه‌دار!»

گفت: «باشه»، سرش را انداخت پایین و به آرامی رفت.

سر محلّه ایستاده بود و در کمال پُررویی شیشه دلستری را سَر می‌کشید. ترسیده بودم از این که بخواهم آدمِ لاتی را نهی از منکر کنم که هیکلش دوبرابر من که نه، سه برابر من بود. قلبم تند تند می‌‎زد و نمی‌دانستم چه چیزی پیش می‌آید؛ یا دعوایی حسابی می‌شد و چوب مفصّلی می‌خوردم و یا همانی می‎‌شد که شد (البته احتمال این که طرف را بزنم و ناکارش کنم هم هرچند خیلی کم اما بود که البته در این صورت با توجه به تناسب هیکل‌های‌مان، الان باید شرح یک معجزه را برای‌تان می‌نوشتم!).

قبل‌تر از این همیشه مردّد می‌شدم که الان باید نهی از منکر کنم یا فایده‌ای ندارد و تکلیفی ندارم اما یک چیزی همیشه به من می‌گفت نکند از ترس، واجبم را ترک کنم تا این‌که امروز نتوانستم کوتاه بیایم. روزه‌خواری یک جورایی فرق می‌کند مخصوصا این‌که طرف حساب با پُررویی و گردن‌کلفتی انجامش دهد. از دست خودم خوشحالم که به تکلیف عمل کردم و ناراحتم از اینکه چرا قبلش می‌ترسیدم!

امروز چندین و چندبار جمله‌های آدم گستاخی در ذهنم مرور شد: «این تو هستی که باید حجابتو برداری، اینجا دیگه جای شماها نیست، این شماها هستید که باید از اینجا بروید، شماها چند نفری بیشتر نیستید، بمانید خودم چادر از سرتان می‌کشم و...» (+)

::

دلستر

::

پ.ن:

+ خدایا! ایمانی کامل و دلی قرص می‌خواهم تا آن‌چنان رفتار کنم که تو می‌پسندی... .

+ ‌نمی‌گذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد! (+)

+ دانلود کلیپی زیبا از آقای قرائتی درباره‌ی روزه‌خواری (+)

بی تعارف